پشت هر نظرسنجی موفق، یک انتخاب هوشمندانه قرار دارد. اینکه انتخاب کنیم صدای چه کسانی شنیده شود. اگر قرار است یافتهها مسیر حرکت یک سازمان را تعیین کنند، باید از منابعی استخراج شوند که واقعاً حرفی برای گفتن دارند.
گروه هدف نظرسنجی فقط یک عنوان خشک آماری نیست؛ مفهومی استراتژیک است که مستقیماً بر کیفیت تصمیمگیری تأثیر میگذارد. از کارکنانی که زیر پوست فرآیندهای روزمره زندگی میکنند تا مشتریانی که تجربه واقعی از خدمات دارند، همه میتوانند به چشم و گوش سازمان و حتی قطبنمای آینده آن تبدیل شوند.
از چه کسانی باید نظرسنجی کرد؟
پاسخ، پیچیدهتر و عمیقتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. نظرسنجی، در سادهترین تعریف خود، ابزاریست برای شنیدن صدای دیگران؛ اما در عمل، کیفیت این صدا به دقت در انتخاب گوینده وابسته است. هرچقدر هم که پرسشنامه دقیق طراحی شده باشد، اگر در مسیر نادرست اجرا شود، خروجی آن بیش از آنکه راهگشا باشد، گمراهکننده خواهد بود.
گروه هدف نظرسنجی همان نقطهایست که تمام برنامهریزیها باید از آن آغاز شوند. انتخاب نادرست این گروه، یعنی تفسیر اطلاعاتی که اصلاً قرار نبوده وارد معادله شوند. آیا هدف از نظرسنجی بهبود خدمات است؟ پس مخاطب آن باید کسی باشد که این خدمات را تجربه کرده. آیا به دنبال اصلاح فرایندهای درونسازمانی هستیم؟ در این صورت، کارکنان و مدیران کلیدیترین پاسخدهندگان خواهند بود. در واقع، قبل از نوشتن اولین پرسش، باید مشخص شود که قرار است از چه کسانی سوال بپرسیم.
کارکنان؛ نگاه از درون به عملکرد سازمان
هیچکس به اندازه اعضای داخلی یک سازمان، از جزئیات روزمره، چالشهای پنهان و نقاط قوت ناشناخته خبر ندارد. به همین دلیل، کارکنان یکی از اصلیترین گروههای هدف نظرسنجی محسوب میشوند. آنان نهتنها مجری فرآیندها هستند، بلکه به نوعی آینهای از کارایی سیستم نیز به شمار میآیند.
نظرسنجی از کارکنان میتواند مسائلی را آشکار کند که در گزارشهای رسمی جایی ندارند: تعارضهای درونتیمی، ضعفهای ارتباطی، گرههای انگیزشی یا حتی ایدههای خلاقانهای که هرگز مجال بیان نیافتهاند.
این دادهها، اگر با دقت و احترام جمعآوری شوند، به سازمان امکان میدهند تصمیمهایی بگیرند که از دل واقعیتهای کاری سرچشمه گرفتهاند.
در فرایند تعیین گروه هدف نظرسنجی، نادیدهگرفتن صدای کارمندان، برابر است با حذف نیمی از تصویر واقعی عملکرد سازمان.
مشتریان؛ راویان تجربه واقعی برند
وقتی نوبت به سنجش کیفیت خدمات یا محصولات میرسد، هیچ منبعی معتبرتر از خود مشتریان نیست. آنها در خط مقدم تجربه قرار دارند؛ تجربهای که مستقیمترین بازخورد را از عملکرد سازمان، نحوه تعامل، پشتیبانی و حتی لحن ارتباطی نمایان میکند.
در میان تمام گروههای هدف نظرسنجی، مشتریان جایگاه ویژهای دارند، زیرا خروجی نظرسنجی با آنچه در بازار اتفاق میافتد، همراستا میشود. چه در قالب پرسشنامههای کوتاه پس از خرید، چه در نظرسنجیهای تلفنی، شنیدن صدای مشتریان، جهت قطبنمای سازمان را بهدرستی تنظیم میکند.
تفاوت برندهایی که رشد میکنند با برندهایی که متوقف میشوند، اغلب در همین موضوع نهفته است: آیا سازمان حاضر است تجربه مشتری را به عنوان اطلاعات ارزشمند، تحلیل و اصلاح کند؟ یا همچنان بر پایه حدس و گمان، مسیر خود را طراحی میکند؟
دادههایی که از این گروه به دست میآیند، صرفاً اعداد و درصد نیستند؛ بلکه هشدارها، فرصتها و گاهی حتی راهحلهایی هستند که از دل بازار بیرون آمدهاند.
مخاطبان بالقوه؛ صدایی از آینده بازار
وقتی سازمانها فقط به مشتریان فعلی توجه میکنند، یک بخش طلایی از اطلاعات را نادیده میگیرند: مخاطبانی که هنوز خرید نکردهاند، اما در مسیر تصمیمگیری قرار دارند. این گروه، آینهای از بازار آیندهاند و بازخورد آنها میتواند مسیر توسعه محصول، شیوه بازاریابی یا حتی انتخاب کانالهای ارتباطی را بهدرستی هدایت کند.
مخاطبان بالقوه معمولاً دیدگاهی شفاف و بیطرف دارند. چون درگیر تجربه عملی نشدهاند، راحتتر ضعفهای ظاهری، ابهامها یا موانع ورود به فرایند خرید را بیان میکنند.
اگر مدیران هوشمندانه عمل کنند، میتوانند از نتایج این نظرسنجی برای جذب بهتر، طراحی تجربه کاربری سادهتر و حتی بازسازی پیام برند بهره بگیرند. در واقع، این گروه هدف فقط بازخورد نمیدهد، بلکه راه را برای ورود دیگر مشتریان هموار میکند.
وقتی صحبت از انتخاب گروه هدف نظرسنجی میشود، حذف این دسته مخاطبان یعنی از دستدادن فرصت شنیدن صدای کسانی که فردا ممکن است به مشتریان اصلی تبدیل شوند.
مدیران و رهبران سازمان؛ بازخورد برای اصلاح مسیر کلان
مدیران، تنها نقش تصمیمگیر ندارند؛ آنها روزانه در جریان سیاستگذاری، اجرای راهبردها و حلوفصل چالشها قرار میگیرند. این دید کلان و بینسطحی، از آنها یک منبع تحلیلی ارزشمند میسازد. وقتی هدف نظرسنجی بهبود عملکرد کلی سازمان باشد، مدیران یکی از مؤثرترین گروههای هدف محسوب میشوند.
بازخوردی که از این سطح دریافت میشود، به بهینهسازی ساختارهای کلان کمک میکند. مدیران میتوانند گلوگاههای ساختاری، ضعفهای هماهنگی بین واحدها یا حتی ناهماهنگی بین سیاست و اجرا را شناسایی و بهصورت اطلاعات قابل تحلیل منتقل کنند.
گنجاندن مدیران در فهرست گروه هدف نظرسنجی، یک اقدام استراتژیک است، چون باعث میشود تصمیمگیریهای آینده نهتنها مبتنی بر بازخورد کارکنان و مشتریان، بلکه بر پایه دید جامعنگر مدیریتی نیز باشد.
نظرسنجی از تأمینکنندگان و شرکای تجاری؛ حلقهای مهم اما کمتر دیدهشده
در زنجیره ارزش هر کسبوکار، تأمینکنندگان و شرکای تجاری نقش کلیدی ایفا میکنند. با این حال، بسیاری از سازمانها در فرایند نظرسنجی، این گروه را نادیده میگیرند. در حالیکه آنها میتوانند بازخوردهایی ارائه دهند که هیچ گروه دیگری قادر به بیان آن نیست.
تأمینکنندگان دید دقیقی نسبت به همکاریهای اجرایی، شفافیت فرایندهای مالی، هماهنگی زمانی، سطح ارتباطات و حتی فرهنگ تعامل سازمان دارند. شرکای تجاری نیز اغلب با مشتریان نهایی ارتباط دارند و از بیرون، تصویر سازمان را بهتر تحلیل میکنند.
قرار دادن این گروه در لیست گروه هدف نظرسنجی، نوعی بلوغ سازمانی را نشان میدهد؛ یعنی سازمان فقط به تعامل درونی و بیرونی بسنده نمیکند، بلکه حلقههای اتصال میان خود و دیگر بازیگران بازار را نیز جدی میگیرد.
وقتی این نظرات در کنار سایر اطلاعات قرار بگیرند، تحلیلها عمق بیشتری پیدا میکنند و تصمیمات، ابعاد واقعیتری به خود میگیرند.
نظرسنجی ۳۶۰ درجه؛ نگاه چندوجهی به عملکرد افراد
گاهی برای ارزیابی عملکرد یک فرد یا یک تیم، نمیتوان به یک منبع واحد اکتفا کرد. در چنین مواقعی، دید ۳۶۰ درجه به کمک میآید. این روش، بازخورد را از چند زاویه جمعآوری میکند: از مدیر بالادستی، همتیمیها، زیردستان و حتی در صورت امکان، مشتریان مرتبط.
هدف اصلی این مدل، دستیابی به تصویری جامع، واقعی و بدون تعارف از عملکرد فردی و تعاملیست. چون هرکسی از زاویه دید خود، بخشی از واقعیت را میبیند و ترکیب این دیدگاهها، ما را به یک ارزیابی منصفانهتر میرساند.
گنجاندن این نوع نظرسنجی در برنامههای منابع انسانی، کمک میکند تا فرایند ارزیابی از حالت یکطرفه و مدیرمحور خارج شود. در عوض، سازمان به صدایی چندجانبه گوش میدهد و درک دقیقتری از نقاط قوت، ضعفها و فرصتهای رشد به دست میآورد.
چه کسی برای چه هدفی؟ تطبیق گروه هدف با هدف نظرسنجی
انتخاب درست گروه هدف، بدون در نظر گرفتن هدف نظرسنجی، مثل انتخاب مسافران بدون تعیین مقصد است. هر گروه از پاسخدهندگان، توانایی پاسخدادن به نوع خاصی از سؤال را دارد و اگر هدف، بهدرستی با گروه هدف هماهنگ نباشد، نتایج گمراهکننده خواهد بود.
اگر هدف از نظرسنجی، بررسی تجربه مشتری است، باید مخاطبان اصلی، کاربران نهایی باشند. اگر سازمان قصد دارد عملکرد درونیاش را بهبود دهد، کارکنان و مدیران بهترین منبع اطلاعات خواهند بود. برای ارزیابی کیفیت همکاریهای بیرونی، تأمینکنندگان و شرکای تجاری مناسبترین گزینه هستند. حتی برای تحلیل برندینگ و جایگاهیابی، نظر مخاطبان بالقوه میتواند راهگشا باشد.
در مدلهای پیشرفتهتر مانند نظرسنجی ۳۶۰ درجه، هدف ارزیابی عملکرد فردی یا تیمی است و بنابراین، انتخاب ترکیبی از پاسخدهندگان ضروری میشود.
در نهایت، موفقیت هر نظرسنجی، به همین تطابق بستگی دارد: اینکه سازمان بداند دقیقاً چه میخواهد، از چه کسی باید بپرسد و با این دادهها، به کجا میخواهد برسد.
جمعبندی؛ وقتی صدای مخاطب مسیر را روشن میکند
انتخاب گروه هدف مناسب برای نظرسنجی، فقط یک تکنیک نیست؛ نقطه آغاز تحول سازمانیست. هر بازخورد معتبر، قطعهای از پازل بهبود است و سازمانهایی موفقتر عمل میکنند که بتوانند این قطعهها را با دقت جمعآوری و تحلیل کنند.
اما اجرای یک نظرسنجی حرفهای، آنهم در مقیاس گسترده و با تنوع مخاطبان، نیاز به تخصص، زمان و منابع دارد. برونسپاری تماسهای نظرسنجی به یک مرکز تماس حرفهای، هزینهها را کاهش میدهد و کیفیت اطلاعات جمعآوریشده را نیز افزایش میدهد.
مرکز تماس همکال با تجربه تخصصی در اجرای نظرسنجیهای هدفمند، تیم آموزشدیده، زیرساخت فنی دقیق و توانمندی در مدیریت ارتباطات انسانی، این مسیر را برای سازمان شما هموار میکند.
چه بخواهید رضایت مشتریان را بسنجید، چه بازخورد کارکنان را دریافت کنید یا یک نظرسنجی ۳۶۰ درجه اجرا نمایید، همکال با دقت، احترام و حرفهایگری، صدای ذینفعان شما را ثبت میکند. تصمیمهای بزرگ، از شنیدن صداهای درست آغاز میشوند. اجازه دهید همکال این صداها را برایتان به وضوح ثبت کند.